* * * * * * * * * * * بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم والحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین سیما علی بقیة الله فی الارضین ارواحنا له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف. محضر شما یک مقدمه عرض میکنم و سه نکته؛ که امیدوارم مفید واقع شود. مقدمهٔ بحث این است که ما چند سال است در ماه محرم یکسری از برنامهها را در کشور طراحی میکنیم و در این برنامهها به مصاف باطل عصر خودمان میرویم. در واقع این برنامهها یک پیام دارد که ما میتوانیم از ظرفیت محرم و صفر و مناسبتهای مذهبی برای حل مشکلات جامعهمان بیشتر استفاده کنیم. بنده میخواهم با صراحت خدمت شما عرض کنم که ما روی یک ظرفیت عجیب و تاریخی دسترسی داریم ولی از آن کمال استفاده را نمیکنیم. هیچ جریانی در دنیا و تاریخ این مقدار مخاطب منظم نداشته است، در حالی که مردم ما در مساجد و هیئات و مناسبتهای ما به صورت طبیعی دلدادهٔ تفکر اسلامی هستند. من نمیدانم برای جامعه ما چه اتفاقی افتاده است که ما فراموش کردهایم فعالیتهای فکری را در این بازهٔ زمانی پررنگتر کنیم. به هر حال در محرم الحرام سال ۱۴۳۹ ما به مصاف تراریختهها آمدهایم و همچنین به مصاف مدلهای برنامه ریزی غلطی که زندگی مردم ایران را به چالش میکشد. امیدوارم این حرکت فراگیرتر شود چون ملت ایران پناهی غیر از اهل بیت عصمت و طهارت و تفکرات اسلامی ندارند. باید از این ظرفیت استفاده کرد و حل مشکلات مردم را با دقت بیشتری در دستور کار قرار داد. یک نامهای بنده قبلاً به آن آقایی که مسئولیت مسئلهٔ تراریختهها را در کشور دارد، نوشتهام و احتمالاً بسیاری از شما آن نامه را خواندهاید. آن نامه در واقع ساختار انتقادات و اشکالاتی را که ما در شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی به تراریختهها داریم توضیح داده است. [این اشکالات] پنج محور هستند و من نمیخواهم تمام آن محورها را بازخوانی کنم. در نشست اول بازخوانی مسئلهٔ تراریختهها در قم آن پنج محور را اجمالاً توضیح دادهام و دیگر اکنون نمیخواهم به آن بپردازم. یک نکته دقیقی در آن نامه است که من دعوت میکنم از نخبگان فکری و دانشگاهی ما که روی این نکته فکر کنند. ببینید! ما در مقابل پدیدهای به اسم مدرنیته تا روز ظهور قرار داریم. یعنی توسعه غربی چون یک تمدن است و تمدنها در فرهنگ قرآن دارای یک عمر و دورهای هستند، به نظر ما این دوره تا روز ظهور ادامه خواهد داشت. تمدن اسلامیای که ما میسازیم بخشی از عالم را میگیرد و بعد إنشاءالله وارد غلبه جهانی تفکر انبیاء خواهیم شد. پس این مصاف وجود دارد و آنها تفکرات و تکنولوژیهای خودشان را بهصورت طبیعی سعی میکنند به پذیرش ملتها برسانند. داستان فقط مسئلهٔ تراریختهها نیست؛ این مسئله در مورد همهٔ امور قابلیت بحث دارد. ما یک نکتهای مطرح کردهایم: اینکه جامعهٔ نخبگانی مدل بررسی تکنولوژیهای جدید از جمله تراریختهها را عوض کند. بالاخره الآن در بررسی مسئلهها یک روش تحقیقی وجود دارد و اگر بخواهیم علمی بحث کنیم باید بر اساس آن روش تحقیق سخن بگوییم. خب این روش تحقیقی که الآن از آن استفاده میکنیم یک روش تحقیق پوزیتیویستی است که یک نمونهٔ آماری تهیه میکند و با یک روش خاصی آزمایش را انجام میدهد و بعد بنابر پیشفرضی که در تحقیق هست یا به نتیجه میرسیم و یا نمیرسیم. عرض ما این است که باید از این روش تحقیق در بررسی تکنولوژیهای جدید عبور کرد. یک قسم از این دوستانی که مخاطب بنده هستند دائماً مباحث را به سمت نزاع سیاسی میبرند و سعی میکنند جنگ رسانهای راه انداخته و دعوا را غیرعلمی کنند؛ در حالی که بنده اواسط پارسال که آن نامه را نوشتم تصریح کردم که ما باید روش تحقیقمان را در بررسی تکنولوژیهای جدید عوض کنیم. امروز هم در این جلسه دوباره این حرف را تکرار میکنم. اگر یک جریانی گفت با این روش تحقیق نمیتوان تکنولوژیهای جدید را بررسی کرد، مخالفین باید آن را بررسی کنند یا باید مسئله را از طریق رسانه در دستور کار قرار دهند و به سمت تخریب آن بروند. کدام یک از این روشها درست است؟ بالاخره یک مجموعهٔ نخبگانی در کشور ما وجود دارند که ما فکر میکنیم اینها منافع خاصی در مسئلهٔ تراریختهها ندارند و ما حرف خود را با این افراد پیش میبریم، آن دوستان دیگر هم اگر خواستند بیایند تا مدل، روش و مبانی این نظریه را بررسی کنیم. خب این روش ما چیست و چه میگوید؟ پیش فرض اول این روش این است که برای زندگی یک انسان نُه موضوع اهمیت دارد. یعنی از نظر فکر اسلامی اگر ما بخواهیم به این سمت برویم که زندگی انسانها را به سمت تعالی و آسایش و خروج از «ضنک» ببریم حداقل نُه موضوع باید در جامعه پردازش شود. اگر این نُه موضوع مورد پردازش قرار نگیرد زندگی با چالش روبهرو میشود و به اصطلاح فنی ما در نظام اصطلاحات الگوی پیشرفت اسلامی روابط انسانی گسسته میشود و در شرایطی که روابط انسانی گسسته است زندگیها با چالش روبهرو خواهد شد. من قبلاً عرض کردهام که ما به این نُه مورد زیرساختهای هدایت میگوییم که احتمالاً شما قبلاً این بحث را از بنده شنیدهاید و یا در کتب و دیگر تولیداتی که الگوی پیشرفت اسلامی داشته است با اینها آشنا هستید. من یک دور این نُه مورد را میخوانم تا منظر ما در بررسی و برخورد با تکنولوژیهای جدید کاملاً وضوح پیدا کند. آقایان این حرف ما را بشنوند، سپس -بنده حرفی ندارم- آن را نقد کنند ما که ادعای عصمت نکردهایم. ما تحقیقی در دو دههٔ گذشته داشتهایم و احساس میکنیم این حرف باید الآن مطرح شود. من خواهش میکنم آقایان این گفتگوها را جدی بگیرند. آقایان زیاد شعار آزاداندیشی و مناظرهٔ آزاد میدهند ولی آن آقا روی آنتن زنده در مناظرهٔ تلویزیونی به من میگوید تروریست! خب البته خود ایشان به چالش کشیده میشود و نخبگان یک برداشت دیگری میکنند ولی این فضاها به نظر من قابلیت دوام ندارد. ما نُه چیز را برای زندگی انسان نیاز داریم. یعنی این نُه مقوله مورد مراقبت فکر الگوی پیشرفت اسلامی است. هرگاه بخاطر هر پدیدهای برای یکی از این نُه تا چالش ایجاد شود به نظر ما زندگی انسانها به سمت گسستگی میل پیدا میکند و ما وظیفه داریم جلوی آن را بگیریم. اولین مسئلهای که باید دقت کرد مسئلهٔ امنیت و -به اصطلاح دینی- «نفیسبیل» است. ما در دنیای آرامی زندگی نمیکنیم بلکه دنیایی است که در آن خیر و شر وجود دارد. بنابراین یکی از توصیههای اصلی انبیاء این است که اجازه ندهید که مرکز شر بر مرکز خیر مسلط شود. این یک واقعیتی در عالم است، اینگونه نیست که ما مثل متصوفه بگوییم دنیا صلح کل است و همه با نیتها و انگیزههای خوب دارند زندگی میکنند. نه! برخی واقعاً انگیزهها و نیتها و تفکرات بد دارند و فکر تسلط بر عالم را دارند؛ این از اول بوده، الآن هم موجود است و تا آخر هم خواهد بود. لذا تقسیمبندی اصلیِ اسلام، تقسیمبندی کفر، نفاق و ایمان است که یک تقسیمبندی کاملاً علمی به حساب میآید. پایهٔ کفر، نفاق و ایمان چه چیزی است؟ مفهوم خیر و شر است. اگر شما گفتید که هیچ شری در حوزهٔ روابط انسانی و کل عالم وجود ندارد پس طبیعتاً این تقسیمبندی ما لازم نیست، ولی اگر شما مفهوم شر و مصادیق آن را در زندگی خودتان وجداناً درک کردید باید این تقسیمبندی را هم بپذیرید. پس ما یک مسئلهٔ نفیسبیل داریم و اصطلاحاً مسئلهٔ امنیت مردم. مسئلهٔ دیگری هم داریم که اصطلاحاً مسئلهٔ تربیت است. وقتی انسانها وارد این دنیا میشوند فطرت آنها خام است” لا تعلمون شیئا” هیچ چیز نمیداند. شما میتوانید فرآیند تربیتی درستی طراحی کنید و اینها را از حیث علم، اخلاق و جسم پخته کنید ولی از طرف دیگر میتوانید اینها را بدون برنامه رها کنید. پس این هم یک حساسیت است. وقتی ما با بعضی از مصادیق برنامهها مخالفت میکنیم به علت این است که مثلاً تربیت به چالش کشیده شده است. یکی دیگر از این مسائل، مسئلهٔ پیشگیری از جرم و «عبرت» است. در کشور ما سالانه ۱۵ میلیون خدمت قضایی ارائه میشود. معنای این کار چیست؟ معنای آن این است که جمعیت زیادی از مردم مبتلا به مسئلهٔ جرم و عبور از مرزهای اجتماعی هستند. قوهٔ قضائیه در این شرایط باید چه کار کند؟ باید برای اینکه نظم جامعه باقی بماند با مجرم برخورد کند. این راهحل کوتاهمدت است ولی راهحل بلندمدت این است که قوهٔ قضائیه قدرت عبرتآفرینی و پیشگیری در جامعه داشته باشد. ما بعضاً وقتی وارد بحث میشویم معلوم میگردد برخی از این تدابیر مسئلهٔ پیشگیری را به چالش میکشد. این هم مسئله مهمی است. یکی از مسائلی که همیشه محل مناقشهٔ ما و جریان توسعهٔ غربی بوده است، مسئلهٔ شاخصههای ارزیابی است. ما به چه شاخصی باید ارزیابی کنیم یک امری درست است یا غلط. مثلاً در همین مسئلهٔ تراریخته ببینید! دوستان میگویند ایمنی غذایی در آینده به چالش کشیده میشود. یعنی میگویند ما داریم به سمتی میرویم که در آینده دیگر غذایی برای مردم وجود ندارد؛ لذا ما باید امنیت غذایی داشته باشیم. این مطلب را شاخص ارزیابی قرار میدهند. این حرف درست است یا نه من بحث نمیکنم، فرض میگیریم این سخن درست است؛ ما میگوییم در مسئلهٔ غذا فقط امنیت شاخص نیست. یعنی ما شاخص را امر دیگری میدانیم، سپس به تراریختهها نه میگوییم. آن دوستان میگویند ما نمیتوانیم با مدل ارگانیک غذای کاملی را برای مردم تأمین کنیم. بله! اگر مسئله فقط تأمین غذا بود؛ شاید حرف شما درست بود ولی اگر یک نفری آمد و گفت تأمین غذا تنها شاخص نیست بلکه مسئلهٔ «سلامت غذایی» هم شاخص است، پس ممکن است قضاوت او راجع به یک موضوعی، متفاوت باشد. یکی از مهمترین موضوعاتی که الگوی پیشرفت اسلامی مردم را به آن دعوت میکند این است که به شاخصههای ارزیابی دقت کنیم که آیا این شاخص درست است یا نه؟ مصادیق مختلفی دارد، مثلاً در توسعه غربی گفته میشود افزایش GDP به معنای پیشرفت یک کشور است، ما یک سؤالی پرسیدیم، گفتهایم: اگر GDP افزایش پیدا کند ولی به جیب سرمایهدارها برود، آیا این برای یک کشور معنای پیشرفت میدهد؟ به نظر ما این معنای پیشرفت نمیدهد. به وضوح میرویم به سمت یک شاخص دیگر، لذا اگر میبینید مرکز اصلی گفتمانی الگوی پیشرفت اسلامی زیر بار توسعه غربی نمیرود، بخش قابل توجهی از استدلالات آن به شاخصههای ارزیابی برمیگردد، شاخصههای ارزیابی از نظر فکر اسلامی خیلی متفاوت از شاخصههای ارزیابی از نظر WDI است. بله اگر World Development Indicators شاخص باشد، من هم قبول دارم که اسکاندیناوی و آمریکا و اساساً جی.هشت پیشرفتهتر است، اما اگر ما گفتیم: شاخصههای ارزیابی چیزهای دیگری هستند، در آن صورت حساب فرق میکند. دعوت الگو این است که بیاییم یک دور شاخصهها را بازخوانی کنیم. من چون این مسئله مهم است، یک مثال دیگری بزنم: از نظر فکر اسلامی عمق محیط دریافت رفق، شاخصۀ پیشرفت است، یعنی افراد از یک محیطی دریافت رفق و محبت میکنند، و چون محبت در حکم آب و غذا و بلکه مهمتر است، اگر دریافت رفق افراد دچار چالش شود، معنای آن ایجاد عدم تعادل روحی و روانی برای افراد است. ما آمدیم گفتیم: شما بیایید عمق محیط دریافت رفق افراد را محاسبه کنید، اگر دیدید عمق دریافت رفق افراد یک جامعهای دارد کمتر میشود، این علامت پسرفت است، چون در نهایت عدم تعادل روحی ایجاد میکند. ببینید یک شاخصی این وسط وجود دارد، الان ما وقتی در قم مینشینیم و در مجموعههای محاسباتی کشور خودمان حساب میکنیم، میبینیم هر روز عمق دریافت رفق مردم دارد کمتر میشود. می دانید محیط اصلی دریافت رفق انسانها تا سن استقلال، پدر و مادرشان است و از سن استقلال به بعد، محیط اصلی دریافت رفق، به همسر تبدیل میشود. وقتی شما میگویید: سن ازدواج در ۱۰ سال گذشته، ۶ سال ارتقا پیدا کرده، ما از آن نتیجه میگیریم که ۶ سال از محیط اصلی دریافت رفق انسانها دچار چالش شده؛ حال آنکه رفق و محبت یک مسئله فرعی نیست، بلکه به نظر ما از آب و غذا مهمتر است. پس نتیجه میگیریم: ما داریم به سمت عدم تعادل روحی در جامعه حرکت میکنیم. من با این شاخص در قم مینشینم و ارزیابی میکنم و میگویم: آمریکا هم همینطور است، چرا باید قبول کنم آمریکا کشور توسعهیافتهای است؟ من این دوستان را دعوت میکنم بیایند با هم یک مقداری مباحثه کنیم، این کار خوبی نیست. بنده دهها بار به آقای نوبخت گفتهام، دهها بار برای ایشان پیغام دادهام و برای ایشان نامه نوشتم؛ وقتی دیدم ایشان گوش نمیکند، به خود آقای رئیس جمهور نامه نوشتم: گفتگو راجع به آینده مردم ایران را بپذیرید؛ مسیری که غرب رفته، آرمانشهر خوبی نیست، وقتی شما در سازمان برنامه و بودجه مینشینید و ملاک ارزیابی ایران را wdi یا شاخصههای توسعه انسانی قرار میدهید، از اساس راه را اشتباه رفتهاید. این مشکل اساسی است که ما در حوزۀ علمیه قم با بعضی از این دوستان داریم. من به همه آنها گفتم: بیایید با قم گفتگو کنید، اگر به نتیجه نرسیدید دوباره به کمبریج، استنفورد، MIT و سازمانهای بینالمللی بروید ولی این را بدانید، ما با صدای بلند داریم اعلام میکنیم: راه حل مشکلات مردم در قم است نه در سازمانهای بین المللی و دانشگاههای جهانی. این بحث شاخصهها، بحث طولانی است؛ من از آن بگذرم. مسئلۀ دیگر، مسئله نظم اجتماعی است، ما نظم اجتماعی به محوریت روابط انسانی را قبول داریم، نه نظم جبری؛ این هم یک دنیا بحث ایجاد میکند. وقتی من با دوستانمان در قم بخواهیم بحث تکنولوژی را بررسی کنیم، یکی از شاخصههایمان همین است که نظم را جبری میکند یا نظم را به سمت اختیاری کردن میبرد؟ دستگاه پیامبران نظم را اختیاری میکند؛ دستگاههای غربی، نظم را جبری مدیریت میکند. ما یک موردی را پایش کردیم و اسناد آن را هم در این کتاب مدیریت شهری منتشر کردیم، برق به مدت ۴۸ ساعت در یکی از ایالتهای آمریکا قطع شد؛ پلیس هزاران نفر را بازداشت کرد و همۀ شهر ویرانه شد و چیزی شبیه اتفاقاتی که داعش در سوریه رقم زد و ما هم عکسهای آن را از منابع اصلی خود آمریکا منتشر کردیم؛ علت چیست؟ علت این است که نظم آنها ذیل مانیتورینگ و دولت الکترونیک شکل گرفته است. وقتی به هر دلیلی این برق قطع شد، مردم به شرایط خاصی رسیدند که پلیس مجبور شده چند هزار نفر را بازداشت کند تا شهر را مدیریت کند. نظم جبری پایدار نیست. شما فرض کنید در همین اصفهان خودمان، برق قطع شود، روابط انسانی که میان مردم است، هیچ وقت اجازه این چنین شورشهایی را نمیدهد؛ خود مردم یک ملاحظاتی دارند. چرا شما به سمت نظم جبری میروید؟ خود این هم یک دنیا بحث است؛ من نمیخواهم این قسمت را ادامه دهم. اختلاف بر روی امام جامعه داریم؛ امام جامعه باید عادل، عالم و رفیق شفیق باشد. هر کسی نمیتواند امامت جامعه را بپذیرد، لذا بعضی از پیشنهادها در بعضی مدلهای سیاسی به این سمت میرود که یک انسان غیر عالم، غیر عادل و غیر شفیق را در مسند قرار میدهد. ما با این مدلها مشکل داریم، امام جامعه اگر عالم نباشد، همه چیز به چالش کشیده میشود. امیرالمؤمنین (در یک حکمت تاریخی که برای همۀ ابنای بشر مفید است فرمود: «الناس بأمرائهم اشبه منهم بآبائهم» یعنی امراء بیشتر از پدر و مادر بر روی اخلاق مردم تأثیر میگذارند. الان دیدید بعضی از امراء ما اهل اختلاس هستند، این موضوع چه قدر زیاد مردم را اذیت میکند. به خاطر اینکه مدل گزینش و انتخاب آنها، از اول بر اساس ژنِ خوب و برخی از مدلهای غلط اتفاق افتاده؛ اینها چالش ایجاد میکند. مسئله معیشت و کسب حلال خیلی مهم است. کسب حلال زیرساخت فهم حقیقت است، اگر شما در کسب معیشتتان به دیگران ظلم کردی، خدا رزق علم و فهم را از شما دریغ میدارد و شما «طُبِعَ علی قلوبهم فهم لایفقهون» میشوید. مسئله بیان هست؛ مسئله روابط بین المللی هست؛ مسئله مدیریت علم هست؛ پس این یک قسمت. روش تحقیقی که داشتم بحث میکردم این است: اگر خواستید یک چیزی مفید است یا مضر، نسبت آن را با این نُه چیز بسنجید، اصطلاحاً این «الگوی تخصیص تکنولوژی» ماست. این یک روش است. بنده روشهای پوزیتیویستی را در بررسی تکنولوژیهای جدید قبول ندارم. بر اساس فکر اسلامی خودم و دوستانم و مجموعه کسانی که با ما هستند، یک روشی را بکارگیری میکنیم. سر مسئله تراریختهها هم ما همین مسیر را رفتیم، یعنی آمدیم داستان تراریختهها را با الگوی تخصیص تکنولوژی خودمان مقایسه کردیم، الان با دو نهم از این الگو، مسئلۀ تراریختهها را خدمت شما بازخوانی میکنم؛ ببینیم چطور است؟ مفید است یا نه. اولین مسئلهای که درباره مسئله تراریخته ها خیلی مورد مناقشه و بحث است این است که تراریختهها را با مجموعهای از استدلالات، مفید جلوه میدهند؛ از جمله اینکه میگویند: مسئله تراریختهها به مسئله مدیریت آب کشور کمک میکند؛ یا اینکه میگویند: مسئله تراریختهها برای مدیریت مبارزه با آفات مفید است و شروع میکنند میگویند: فلان مزرعه ۴۰درصد محصولات غذاییاش توسط فلان حشره نابود شده، پس ما این قدر ضرر کردیم، پس بیاییم از مسئله تراریختهها برای مبارزه با آفات استفاده کنیم. من همین یک مورد را بشکافم، چون وقت جلسه محدود است و جلسه منتظر بیانات جناب آقای استاد طاهرزاده است، من هم مختصراً بحث میکنم. ببینید بر سر مسئله مبارزه با آفات و روشهای آفت کشی، سه تا دیدگاه وجود دارد: یک دیدگاه به استفاده از سموم برمیگردد که شما همه با این دیدگاه آشنا هستید؛ بنیاد راکفلر، شرکت مونسانتو و شرکتهایی که در حوزه زیستی عمدتاً زیر مجموعه بنیاد راکفلر فعالیت میکنند؛ چندین سال -نزدیک ۱۰۰ سال- در راه باطل زحمت کشیدند و آمدند مدل آفتکشی حاکم بر حوزۀ کشاورزی جهان را عوض کردند؛ در ایران معروف است که یک دورهای از سم DDT برای مقابله با آفات استفاده میشد؛ این سم یک خاصیتی داشت: هر موجود زندهای را که لمس میکرد، از بین میبرد. البته آفاتها را هم از بین میبرد، در ضمن بر آن مادۀ غذایی تولیدشده تأثیر هم میگذاشت، این ابداع ما نبود و ابداع بنیاد راکفلر و شرکت مونسانتو و… بود یعنی در واقع یک تکنولوژی منسوخ در حوزۀ کشاورزی بوده و قبلاً غربیها آوردند. من دورههای تاریخی آن را هم بررسی کردم -مثلاً یک تیم از مجارستان و دیگری از آمریکا آمده و اول رفتند در یک منطقۀ ایران این کارها را عملیاتی کردند– به هر حال به تدریج الگوی مبارزه با آفات، مبارزه با سموم شد که همین حالا هم جاری است، کسی جلوی این تکنولوژی را نگرفت و یک روزی به اسم پیشرفت آمد در این کشور مطرح شد و حالا معلوم شد که بسیاری از مواد غذایی که ما مصرف میکنیم، در حوزههای مختلف سمی هستند! یعنی درست است که یک سیبی که سمپاشی میکنید، کرم خورده و به اصطلاح آفت زده نیست ولی بالاخره آن سیب، سیب سابق نیست و حاوی سموم هم هست. تقریباً در همۀ دنیا این حرف به پذیرش رسیده که استفاده از سموم سلامت انسان را به خطر میاندازد. ولی هیچکس این نکته را بحث نمیکند که این مدل مبارزه با آفات را خود غربیها به دنیا هدیه کردند و با همان روشهای آزمون و خطا مثلاً چند ده سال [آزمایش کردند و بعد هم] آن مسئله را حاکم کردند. یعنی قبلاً وجود نداشت ولی یک مجموعهای در دنیا با همین روشهای پوزیتیویستی نشستند -غرضشان هرچه بود کاری ندارم- ولی کار را به اینجا رساندند؛ این یک مسئله. اخیراً این دوستانی که در حوزۀ تراریخته کار میکنند، به استناد این حرف حق، آمدند گفتند: ما ژنهایی را از بعضی از موجودات زنده انتخاب میکنیم و به نظام ژنوم موجودات زنده دیگر منتقل میکنیم تا خاصیت آفتکشی اینها ارتقا پیدا کند؛ یکی از معروفترین کارهایی که اینها میکنند این است که یک ژنی به اسم BT را که یک پروتئین خاکزی است و در خاک زندگی میکند، استخراج و استحصال میکنند و بعد هم این را به نظام ژنوم پنبه، کُلزا و سویا تزریق میکنند و میگویند از این طریق مبارزه با آفات را بهتر انجام میدهیم. توصیه میکنم مطالعات راجع به همین ژن BT را که الان دارم بحث میکنم، بعداً پیگیری کنید. این روش جزو مرسومترین روشهایی است که این دوستان در حوزه کشاورزی دارند بر روی آن تحقیق میکنند. دو بحث این وسط هست، اولاً اینکه شما یک ژنی را از یک نظام ژنوم دیگر جدا میکنید و به یک نظام ژنوم دیگر منتقل میکنید؛ من یک سؤال ساده دارم، این ژن بُریده از نظام ژنومهاست یا دارای یک ارتباطاتی است؟ اگر شما گفتید: ژن وقتی وسط نظام ژنوم جدید قرار میگیرد، این هیچ تأثیری بر سایر ژنهای دیگر ندارد، پس معنای آن این است که بقیه خاصیتهای یک موجود زنده را هم تغییر نمیدهد ولی اگر گفتید یک ژن که دارای یک خاصیت است وقتی آن را به یک نظام ژنوم دیگر منتقل میکنید، این خاصیت جدید، آن خاصیتها را هم تحتالشعاع قرار میدهد؛ پس فقط این نیست که شما دارید آفت کشی میکنید، در واقع دارید یک ترکیب جدید ایجاد میکنید و این بحث بر مبنای روش تحقیق شما، حرف درستی است. همه قبول دارید وقتی یک متغیر را به مجموعهای از متغیرها اضافه میکنید، آن یک متغیر یک ترکیب جدیدی در ترکیب با سایر متغیرها تحویل میدهد. این حرفی است که ما داریم مطرح میکنیم و من هم بنابر روش تحقیق خودشان دارم صحبت میکنم. شما نمیتوانید سهم تأثیر آن ژن منتقلشده را صفر فرض کنیم، [این ژن] در نظام ژنوم جدید رفته و یک عملکرد جدید تحویل میدهد. حرف من این است که ما نمیتوانیم این عملکرد جدید را تحلیل نکنیم، ممکن است یک ترکیب جدید باشد، چگونه محاسبه میکنید این ترکیب جدید به سلامت ضربه نزند؟ این حرف اصلی ماست. این یک اشکال است. یک اشکال دیگر وارد است، آمارها نشان میدهد: میزان مصرف سموم در مزارعی که از طریق بیوتکنولوژی به سمت آفتکشی رفتهاند، افزایش پیدا کرده است. این هم یک بحثی است، یک دوره زمانی در بعضی از نمونههای آماری تست شده، مصرف کشت سموم افزایش پیدا کرده، یعنی این دروغ است که شما می گویید: ما از این طریق داریم مصرف سموم را کاهش میدهیم. یعنی ما با هر دو مشکل روبرو هستیم. این راه حل هم به نظر ما مانند راه حل استفاده از سموم آفتکشهاست؛ یعنی دقیقاً همانطور که آنها ضرر داشتند [اینها هم مضر هستند]. به نظر ما مسئله سلامت این هم محرز نیست و احتمال ضرر آن به استدلالهایی که گفتم، قطعی است. این وسط ما بر اساس فکر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت آمدیم یک روش برای آفتکشی ارائه دادیم و گفتیم: مطالعۀ آفتکشی از طریق مطالعۀ اکوسیستمها. مطالعۀ اکوسیستمی را زیرساخت مبارزه با آفات قرار دهیم؛ یعنی چه؟ یعنی بر فهمِ موجود دنیای مدرن، یک زنجیرۀ غذایی وجود دارد و در آن زنجیرههای غذایی، یک موجودی بالادست است و یک موجودی پایین دست است. اگر شما مطالعاتتان را بر روی شناسایی زنجیرههای غذایی و حلقههای آن متمرکز کنید؛ میتوانید برای مقابله با یک حشره بیایید زنجیرۀ غذایی بالا دست آن را انتخاب کنید، آن را پرورش دهید تا با آن آفت مقابله کنید. این روش کاملاً علمی است. ما الان خودمان در شورای الگوی پیشرفت اسلامی برای اینکه اینها باورشان شود، داریم بر روی ۸ زنجیرۀ غذایی کار میکنیم که مثلاً آفتی که مربوط به ساقۀ برنج است، حلقۀ بالایی زنجیرۀ غذایی آن چیست؟ مثلاً بعضی از مرغابیها –که خود آن مرغابی هم اتفاقاً برای جذاب کردن و سلامت محیط زیست، خیلی مسئله قابل توجهی است و بعداً راجع به مرغابی صحبت میکنم- این بالادست آن حشره است، چه اشکالی دارد ما در مزارع برنج برویم این مطالعات اکوسیستمی را انجام دهیم؟ این طوری هم میشود انجام داد. چرا حتماً بشر باید در اکوسیستم دخالت کند و یک کاری را انجام دهد؟ من به عنوان نمونه عرض کردم؛ لذا وقتی ما داریم این مسئله را بررسی میکنیم، من دارم از پایگاه علم به اینها اشکال میکنم و میگویم: علم این تصرفاتی که شما میکنید، نیست و یک طور دیگری هم میتوان مطالعه کرد. البته خود این تشریح مبارزه با آفات از نظر الگوی اسلامی، یک جلسه مجزایی میخواهد و ما حتماً این کار را میکنیم. ما در جلساتمان تصویب شده که یک جلسه مجزایی برای مبارزه با آفات بگذاریم و توضیح دهیم چگونه باید در حوزۀ کشاورزی با آفات مبارزه کرد. ما این بحثها را مطرح میکنیم و آن آقا میگوید: شما در حوزه علمیه قم، چه کاری با این کارها دارید؟ یا آن آقا میگوید: تخصص شما چیست؟ ما یک رشته تخصصی جدیدی پایهگذاری کردیم، چرا شما تعجب میکنید؟ ظرفیت دین این مسائل است. بیایید این مسائل را بررسی کرده و با یکدیگر گفتگو کنیم. اگر قرار باشد کسی دعوا کند، آن ما هستیم که باید دعوا کنیم که شما طبق آمار وزارت بهداشت ۴۷% مرگ و میرهای ایران مربوط به بیماریهای قلبی و عروقی است! اگر قرار بر دعوا باشد، ما باید برای شما دادگاه تشکیل دهیم! ما باید شما را محاکمه کنیم! چرا دارید با سلامت مردم بازی میکنید؟ حالا ما داریم بحث علمی میکنیم، شما دارید میآیید و می گویید: تخصصتان چیست؟ ما اصلاً تخصصهای شما را قبول نداریم؛ کتابهای ما دارد منتشر میشود. بروید مطالعه کنید و نقد کنید. شما با ظرفیت دین آشنا نیستید. شما سکولار فکر میکنید و ما یک طور دیگری فکر میکنیم. این یک نمونهای بود که من خواستم مطرح کنم که وقتی ما با روش تحقیق جدیدمان وارد بحث میشویم، یک خروجیهای دیگری پیدا میشود. من قسمت آخر عرایضم را عرض کنم، به نظر من این هم قسمت مهمی است: تراریختهها با امنیت مردم هم در ارتباط است؛ ما احتمال دادیم به دلایلی که عرض میکنم، ذیل مسئله تراریختهها، احتمال ترور بیولوژیک ملت ایران وجود داشته باشد. یعنی وقتی داریم مسئله تراریختهها را بحث میکنیم، فقط بحثهای علمی مطرح نیست و یک حیث امنیتی هم وجود دارد و این حیث امنیتی، شواهد جدی هم دارد؛ من در پایان عرایضم به دو دسته از این شواهد اشاره میکنم. اولاً متولی کشاورزی سبز، مسئله تراریختهها و تکنولوژیهای زیستی، عمدتاً بنیاد راکفلر و شرکتهای صهیونیستی است؛ یعنی کسانی که در شرور بودنشان، حداقل ملت ایران تردیدی ندارد، اینها به تکنولوژیهای زیستی ورود کردند. ما دیگر راجع به صهیونیستها لازم نیست وارد بحث شویم، صهیونیستها صهیونیست هستند؛ قرآن هم فرموده: أشد العداوة نسبت به اهل ایمان، یهود است. اینها متولی هستند! صهیونیستها در مسائل زیستی یک کارنامهای دارند -از واکسن گرفته تا بحث مبارزه با آفات و تا مسئله تراریختهها- این یک پرونده مشخصی است. این ANTI-GMO ها در دنیا دارند این پروندهها را فاش میکنند؛ اینها مدیریت مافیای دارو را هم در اختیار دارند، ما هم همۀ این پروندهها را باز میکنیم. وقتی ما این پروندهها را با دقت و سرعت بازشناسی کنیم، اینها بعداً اینها را میخواهند چه کار کنند؟ یک اطلاعاتی در پشت پرده وجود دارد که این فعالیتهای زیستی -که بنیادهای صهیونیستی انجام دادند- یک اثرات سوئی بر زندگی بشر داشته و یک اتفاقاتی رقم خورده؛ همین الان هم این جنبشها دارند بر روی همین اطلاعات سوار میشوند و اعتراض میکنند. این شرکت مونسانتو که همکار بنیاد راکفلر است، در قرن قبل سلاح شیمیایی درست میکردند -چون در کار ساخت سلاح بودند- و ناگهان تغییر رویه دادند و آمدند در تکنولوژیهای زیستی کار میکنند، چرا؟ آیا واقعاً یک اتفاق علمی بوده یا یک مدیریت خاص جدیدی در امنیت ملی آمریکا متولد شده است؟ بعد از شکست آمریکا در ویتنام، آمریکا از طریق نظامی نتوانست هژمونی خود را حفظ کند و آمد بستههای امنیتی جدیدی را در حوزههای زیستی، دیجیتال، رسانه و دهها موضع دیگر تعریف کرد. یک جملۀ معروفی از وزیر سابق خارجه آمریکا هست که گفته: اگر میخواهید ملتها را به زانو در بیاورید، از طریق غذا و دارو این کار را بکنید و دولتها را هم از طریق مدیریت انرژی. یعنی یک طراحی جدیدی برای سلطۀ به عالم شروع شده و این را هم خودشان گفتند. این را باید بروید در خاطرات کسینجر بخوانید. کتاب و مستند دارد که ما ننوشتیم، خودشان نوشتند که ما از اینها برای ضربهزدن به ملتهای مخالف خودمان استفاده میکنیم. این یکی از شواهدی است که من بحث میکنم؛ لذا وارد تکنولوژیهای زیستی شدند. همین الان بسیاری از شخصیتهای معروف ما که از دنیا رفتند، مشکوک است که ترور بیولوژیک شدند و از دنیا رفتند. در مورد همین نابغۀ ریاضی که فوت کردند، همین حرفها زده شد، درباره بعضی از شخصیتهای داخلی هم این حرفها زده میشود. بیوتروریسم یک پرونده مفصلی در دنیا دارد، آیا اشکال دارد بررسی کنیم و ببینیم تراریختهها ذیل بیوتروریسم است یا نه؟ آیا این عاقلانه است که اینها را بررسی کنیم یا نه؟ این شاهد اول. شاهدِ دوم این است که آقای کِنِت مایکِل کوئین، یک مقام امنیتی آمریکایی است که در سال ۱۳۹۳ (در زمان دولت یازدهم) به ایران سفر کرده؛ این آقای کِنِت مایکل کوئین کیست؟ او پرزیدنت جایزه جهانی غذاست؛ جایزه جهانی غذا یک مجموعه وابسته به بنیاد راکفلر است که کارهای تحقیقاتی میکند و سعی میکند اصطلاحاً مدل کشاورزی مورد نظر خود را در دنیا گسترش بدهد؛ تصادفاً این آقا که به ایران آمده و پرزیدنت این نهاد آمریکایی شده، از گذشته اسناد آن موجود است که با رؤسای جمهور آمریکا عکس دارد و درباره ایشان اطلاعات مفصلی در دسترس است که اثبات میکند ایشان یک مقام امنیتی آمریکاست. ایشان به تهران سفر کرده، رفته در وزارت جهاد کشاورزی جلسه گذاشته، آنجا یک توافقاتی داشته و گزارش آن توافقات خود را در آمریکا مطرح کرده است. ما یک سؤال ساده پرسیدیم، من چند بار در رسانهها از آقای حجتی پرسیدم، الان هم باز در اینجا از ایشان میپرسم: آقای حجتی! آقای کِنِت مایکِل کوئین که به نزد شما آمده، چه توافقاتی با شما کرده است؟ پس از قضیه مکفارلین و بعضی از قضایای دیگر، این جزو معدود مواردی است که یک مقام عالیرتبه آمریکایی به ایران سفر کرده و رفته با وزارت جهاد کشاورزی ما جلسه برگزار کرده است. بیایید این را روشن کنید. من به شما خبر دهم: نمایندههای مجلس دارند یک طرح تحقیق و تفحص را راجع به سفر ایشان به ایران بررسی میکنند، میخواهند بروند بررسی کنند ایشان آمده چه توافقاتی کرده است؟ آیا واقعاً این سفر، علمی محض بوده و فقط یک مقام امنیتی آمریکا آمده برای ما دلسوزی کند و مشکلات کشاورزی ما را حل کند؟ آیا ما با این عداوتی که از آمریکا سراغ نداریم، نباید برویم بررسی کنیم آقای کِنِت مایکِل کوئین برای چه به ایران آمده است؟ در ایران مناظره آخری که ما با این برادرمان داشتیم، من از ایشان همین را پرسیدم: چرا این مقام امنیتی به ایران آمده است؟ گفت: به تو ربطی ندارد! به دستگاههای امنیتی ربط دارد. یکی از دستگاههای امنیتی، سازمان پدافند غیر عامل است که به این سفر مشکوک است، چرا شما جواب نمیدهید؟ بحثهای فراوانی ذیل این بحث امنیتی هست؛ لذا ما یک جمله داریم: وقتی از حیث امنیتی این تکنولوژیها را بررسی میکنیم، احتمال ترور بیولوژیک ملت ایران را به دلایل شواهدی که عرض کردم، میدهیم – البته شواهد فراوان دیگری هم وجود دارد- مسئول اصلی پروژۀ تراریختهها در ایران، بورسیه بنیاد راکفلر است. البته سازمانهای وابسته به بنیاد راکفلر، ایشان را حمایت مالی کردند و اسناد آن هم موجود است و در مقدمه پایاننامه، خود ایشان تشکر کرده و دهها شاهد دیگر وجود دارد و همه اینها انسان عاقل را مشکوک میکند. ما الآن در مصاف جهانی با آمریکا هستیم و فقط فکر کنیم یک مباحثات علمی در جریان است؟! نه آقا! مسئله امنیت را هم دستگاههای امنیتی کشور خوب میفهمند -ما الحمدلله خیلی دستگاه امنیتی با شعوری داریم- و هم مردم ما میفهمند. این اشکالی ندارد که ما به مسئله تراریختهها پیوست امنیتی بزنیم تا مطمئن شویم. البته از نگاه ما، ۷ پیوست دیگر هم به مسئله تراریخته ها قابل بحث است. بنده انشاءالله در این سلسله جلساتی که در آینده بحث خواهم کرد به تفصیل آنها را هم مورد بحث قرار خواهم داد. یعنی قرار نیست ما این جلسات را محدود کنیم، انشاءالله ما به تدریج در ماههای آینده این جلسات را در شهرهای دیگر برگزار میکنیم، الحمدلله مردم هم حساس شدهاند و اینها نگران این هستند که مردم راجع به داستان تراریختهها آگاه شوند. از اینکه تصدیع کردم محضر شریف شما را عذرخواهی میکنم. والحمدلله رب العالمین